معنی مهناز افشار
حل جدول
از بازیگران فیلم متروپل
بازیگر فیلم یه عاشقانه ساده
از بازیگران فیلم بیگانه
از بازیگران فیلم نهنگ عنبر
از بازیگران فیلم از تهران تا بهشت
بازیگر فیلم برف روی کاج ها
بازیگر فیلم بیگانه
بازیگر فیلم خاطره
فیلمی با بازی مهناز افشار
از تهران تا بهشت
طبقه سوم، امشب شب مهتابه، برف روی کاج ها، هیچ کجا هیچ کس، پل چوبی، یه عاشقانه ساده، سعادت آباد، قصه پریا، پسر آدم دخترحوا، خاطره، پوپک و مش ماشاالله، شیرین، دعوت، شبانه روز، انعکاس، تسویه حساب، کلاغ پر، رئیس، محاکمه، آتش بس، آکواریوم، تله، چه کسی امیر را کشت، کارگردان مشغول کارند، سالادفصل، سیزده گربه روی شیروانی، کما، دختری در قفس، زهرعسل، نگین، خاکستری، شورعشق، دوستان، شیرهای جوان
قصه پریا
نام های ایرانی
دخترانه، نور ماه، شکوه ماه، نازماه، آن که چون ماه ناز و زیبا است، آن که به ماه ناز و فخر می فروشد
لغت نامه دهخدا
افشار. [اَ] (اِمص) فشار. انضغاط. (از فرهنگ فارسی معین). || خلانیدن. (آنندراج) (برهان). || افشردن، یعنی آب از چیزی بزور دست گرفتن. (برهان). || ریختن پی درپی. (از برهان). || (ن مف مرخم) در بعضی کلمات مرکب بمعنی افشارده و افشرده آمده است. (فرهنگ فارسی معین). چیزی که بزور پنجه از هم افشرده شود چون سیم دست افشار و زر دست افشار. (از آنندراج).
- دست افشار، مایعی که بواسطه ٔ فشردن با دست از میوه ای گرفته شود:آب لیموی دست افشار. آب غوره ٔ دست افشار. (ناظم الاطباء):
بمستی گر رسد دستم بمینای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش.
داراب بیگ جویا (آنندراج).
|| چیزی که ریخته شده پی درپی. || خلانیده شده. (ناظم الاطباء). || (نف مرخم) ریزنده. (برهان). افشرنده. (آنندراج). || معین. شریک. رفیق. ممد. معاون. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از برهان). || (فعل امر) امر از افشردن. یعنی بخلان، بفشار. (برهان) (آنندراج).
- پاافشار، نعلین چوبین. (آنندراج).
- سم افشار، پاافشار:
گاو را داغها نهی بسرین
بر دل خاک گر سم افشاری.
سنجر کاشی (از آنندراج).
افشار. [اَ] (اِخ) طایفه ای از ترکان چادرنشین که در بیشتر خاک ایران پراکنده اند و دارای چندین تیره اند. (از ناظم الاطباء). خاندان معروف افشاریه یعنی نادرشاه و جانشینان او هم از این طایفه اند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به مقالات کسروی ج 1 ص 80 ببعد شود.
فرهنگ پهلوی
از نام های برگزیده
معادل ابجد
685